بالاخره سرماخوردگی آخرین روزای سال دامنمونو گرفت ...
یا من اسمه دواء و ذکره شفاء ای آنکه نامت، داروی وجود است و ذکرت شفای جسم و روان از دیروز خیلی ناآرومیت بیشتر شده بود و بدنت داغ تر و دیشب ساعت 3 بامداد از خواب با گریه پریدی و نا ارومی میکردی و بینیت گرفته بود و به راحتی نفس نمی کشیدی الهی بمیرم که حسابی بی حال شدی و هر چی بهت نگاه میکردیم اصلا لبخند نمی زدی امروز درمانگاه رفتیم به جهت واکسن شش ماهگی.قد و دور سرت عالی بود ولی وزنت زیاد اضاف نشده بود شاید به دلیل این بوده که غذای کمکیتو شروع کردم ابتدا دکترمعاینت کرد که متاسفانه گلوت چرک کرده بود و سفالکسین هر6ساعت یک پیمانه و شربت سرماخوردگی کودکان هر 8 ساعت یک قاشق تجویز کرد و مجبور شدیم واکسنتو تا چند روز آی...